خداوند می دانست که انسان چه بر سر عدالت می اورد وگرنه نمی فرمود(( العدل اساس الملک ))به درستی که عدالت اساس جهان است ،اما اینکه هر کس از عدالت تفسیری دارد و هرکس برای خود عدالت را یک جور معنا می کند در حال حاضر بزرگترین مشکل اجرای عدالت است وهر کس عدالت را به مفهوم مورد نظر خود یا بهتر است بگوییم هر کس عدالت را به زعم و تصور خود و نزدیک به خیال خود معنی می کند واین معظل جامعه ای است که عدالت محور است و عدالت می خواهد چون در راه اجرای عدالت با سلیقه های متفاوت روبرو است واین خاص جامعه امروز یا دیروز و یا حتی فردا نیست انچه مهم است اینکه دادو بیداد در هر دوره وزمانی مقابل هم قرار گرفته اند و داد از رموز اخلاق است و بی داد منفور هر ملت و حکم عدالت را با جمع همه شرایط اجتماعی است که می توان درک کرد .

یکی پرسید اگر  یک تابلو بزرگ وسط اسمان برای تو نصب کنند که همه ادمها ان را ببینند روی ان چه می نویسی گفتم العدل اساس الملک چون  اساس جهان را عدل تشکیل می دهد ولی افسوس ان که عدالت را اموخت وخواست عدالت را نقاشی کند تحملش را نتوانستند و محاسنش به خون فرق سرش اغشته ساختند، بر قلبش جراحت ها زدند و بر سینه اش داغها نواختند و در محشر سوزان زمینی ها پیکر نسلش را پاره پاره کردند و اسبهای جهالت را بر مبارک بدنش دوانیدند تا اثار عدالتش محو کنند اما عدالت ارمان عشق بود و ارزوی دل و نشان افتخار و معرفت ،چه بسیار جهالتی وجهولانی که تصور کردند و ندیدند ونفهمیدند ویا شاید نخواستند بفهمند که عدالت محو ناشدنی است چون عدالت ندای درون ادمها است وندای مرغکان عشق است ونفس گرم فضیلت ،فضیلتی که از دامن دختر رسولش می توان پا به  عرصه وجود نهاد ونمود کرد که به گفته هوریو  : پیش از نافرمانی ادم از قانون الهی ،عصمت و عدالت در او بود اما ادم از اطاعت از قانون الهی (عدالت) استوار نماند و خطای اوست که نوع بشر را در وضعی قرار داده است که عدالت را مطلوب می بیند ولی توان تحقق بخشیدن ان را ندارد یعنی ادراک او به مانع اراده اش برخورد میکند .

پس کجای این عدالت است ، به که می توان گفت که عدالت را به مسلخ می برند چنان که عدالت علی(ع) را به مسلخ بردند، چنان که عدالت حسین (ع)را به قربانگاه بردند تا به زعم باطل خود نقش او را به بطلان در زمین وزمان رقم بزنند در صورتی که هزاران هزار سال در جریده افریدگار نقشش بماند واثاری از پلیدی و بی عدالتی نماند ، قربانگاه او شد باغچه روئیدن ها و کاخهای ان یکی شد مدفن نام انها  و ننگ باد بر انها که به عدالت تو نتوانستند بنگرند و با تو چنین کردندبه کوخها مبدلند.

  یاداشتهای شخصی